عصمت حضرت موسی علیه السلام
در ادامه جواب دوست مسیحی عصمت پیامبران را این گونه مورد انتقاد قرار داده است :
مورد بعدی در مورد حضرت موسی است.
در سوره طه آیه 40 می گوید:
إِذْ تَمْشى أُخْتُک فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکمْ عَلى مَن یَکْفُلُهُ فَرَجَعْنَک إِلى أُمِّک کىْ تَقَرَّ عَیْنهَا وَ لا تحْزَنَ وَ قَتَلْت نَفْساً فَنَجَّیْنَک مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّک فُتُوناً فَلَبِثْت سِنِینَ فى أَهْلِ مَدْیَنَ ثمَّ جِئْت عَلى قَدَرٍ یَمُوسى(40)
آنگاه که خواهر تو مىرفت و مىگفت: آیا شما را بر کسى که عهدهدار او گردد دلالت کنم؟ پس تو را به سوى مادرت بازگردانیدیم تا دیدهاش روشن شود و غم نخورد، و [سپس] شخصى را کُشتى و [ما] تو را از اندوه رهانیدیم، و تو را بارها آزمودیم، و سالى چند در میان اهل «مَدْیَن» ماندى، سپس اى موسى در زمان مقدر [و مقتضى] آمدى.
می بینید که حضرت موسی هم یک نفر را کشته است.و کشتن یک نفر در جهان گناهی بس بزرگ است.پس می بینی که موسی هم که به قول مسلمانان از پیامبران اولی العزم یعنی پیامبران بزرگ است از خطا و اشتباه به دور نبوده است.
پاسخ : در زندگى حضرت موسى (علیه نبینا وآله وعلیه السلام ) مى خوانیم (سوره هاى قصص ، 14 ـ 17 و شعراء ، 18 ـ 20) که وى وارد شهر شد . دو نفر را که یکى از بنى اسراییل و دیگرى از فرعونیان بود ، دید که به شدت مشغول زد و خورد هستند . آن مرد اسراییلى ، موسى (علیه نبینا وآله وعلیه السلام ) را به کمک طلبید . موسى نیز به کمک او شتافت و با زدن مشتى بر سینه مرد قبطى ، او نقش بر زمین شد و مرُد . در این موقع ، وى چنین گفت : «هـذا من عمل الشیطـن إنّه عَدُوّ مضلّ مبین ;• این کار شیطان است ; چرا که دشمنى گمراه کننده ]و [آشکار است .» بعد خود را ظالم بر خویشتن خواند و سپس از خداوند طلب مغفرت کرد و گفت : «ربّ إنّى ظلمت نفسى فاغفر لى . . .; پروردگارا ! من بر خویشتن ستم کردم ، مرا ببخش . . . .»
حال این داستان که در قرآن ذکر شده است باعث شده تا شما دوست عزیز مسیحی آن را حمل بر اعتقاد اسلام و قرآن بر عدم لزوم عصمت بر پیامبران بنمایید.
واقعا این جمله های فوق از قرآن کریم چگونه با عصمت آن حضرت سازگار است ؟ !
در پاسخ به شما دوست خوبم، با توجه به آیات قرآن نکاتى قابل ذکر است :
1 . حضرت موسى (علیه نبینا وآله وعلیه السلام ) مشت خود را به قصد کشتن بر آن فرد نزد; ولى با ضربه آن حضرت ، کشته شد; پس قتل غیرعمد بوده و کشته شدن او نیز جایز بود و هیچ گونه تعصب و نژادپرستى در کار نبوده ; چون آن مرد قبطى کافر و مشرک بود و کشتن چنین شخصى در وقت مقاتله با مؤمن و دفاع از مظلوم جایز است . جنایتکاران فرعونى مفسدان بى رحمى بودند که هزاران نوزاد بنى اسرائیل را سر بریده بودند و از هیچ گونه جنایتى ابا نداشتتند . به این ترتیب افرادى نبودند که خونشان مخصوصاً براى بنى اسرائیل محترم باشد .
2 . درباره جمله «هـذا من عمل الشیطـن » دو احتمال وجود دارد :
الف ) لفظ «هذا» اشاره به نزاع دو طرف و کشمکش آن دو ، و سرانجامِ عمل مقتول است که بر اثر زورگویى بر یک فرد از بنى اسراییل ، مقدمات قتل خود را فراهم آورد ، و اگر معترض بنى اسراییلى نمى شد ، دچار چنین سرنوشتى نمى گشت .
ب ) لفظ «هذا» اشاره به خود مقتول باشد; زیرا مرد قبطى از افراد فرعون و در واقع از جنود شیطان بود .
در مورد نسبت دادن ظلم به خود نیز باید توجه کرد که ورود حضرت موسى (علیه نبینا وآله وعلیه السلام ) در آن شرایط و در آن شهر در غیر موقع و موضع خود بود و مفهوم ظلم هم همین است (وضع شى ء فى غیر موضعه ) .
پس چنان که ملاحظه می فرمایید اولا قتل مزبور قتل به عمد نبوده تا گناه محسوب شود ، ثانیا به فرض عمدی بودن قتل، مقتول کافری بوده که خونش محترم نبوده و گناهی نداشته ، ثالثا اشاره خود حضرت به موقعیتی بوده که در آن قرار گرفته نه عملی که انجام داده است. لذا مسلمانان به عصمت حضرت موسی علیه السلام که از پیامبران اولی العزم است معتقدند.
|