عصمت حضرت آدم علیه السلام
امام صادق (ع ) یکی از امامان شیعه مى فرماید: وقتى جبراییل ، علت فریب خوردن آدم را از او مى پرسد ، آدم پاسخ مى دهد: شیطان با اظهار خیرخواهى به نام خداوند قسم یاد کرد و من گمان نمى کردم که مخلوقات ، به نام خداوند قسم دروغ بر زبان جارى سازند .
در یکی از پست های قبلی وبلاگ خطاب به یکی از دوستان مسیحی نوشته بودم :
. ما هم مانند شما عقیده مندیم که خدا معصوم از خطاست. اما فراتر از آن به عصمت پیامبران هم قائلیم. در مورد عصمت پیامبران در مسیحیت اگر توفیقی بود ، بیشتر با یکدیگر گفتگو خواهیم کرد اما در مورد حضرت مسیح علیه السلام . شما می فرمایید خداست و ما می گوییم پیامبر. با این حال یک مساله شگفت انگیز این است که ما معتقدیم این پیامبر عزیز ما معصوم است و گناه نمی کند . در حالی که شما معتقدید ایشان حتی با این که خداست معصوم نیست و گناه می کند. "
دوست مسیحی دیگری به نام حسام الدین محبت کردند و پاسخی نوشتند که همراه با نقد آن تقدیم می شود. ایشان در پاسخ خود ابتدا عصمت خدا را زیر سوال برده بودند و بعد هم عصمت حضرت آدم و حضرت موسی و حضرت محمد علیهم السلام و سپس هم نتیجه گرفته بودند پس در اسلام نیز پیامبران معصوم نیستند.
1. عصمت خدا در اسلام: این دوست مسیحی در این باره نوشته اند:
باید خدمت شما بگویم که شما در مورد خدایتان در اشتباهید.چرا؟ چون شما در تعریفی که از خدایتان دارید ممکن نیست خطایی چه به عمد و چه به سهو از او سر بزند.پس می بینید که نسبت دادن عصمت به خدا در اشتباهید. چون عصمت را در مورد کسی می توان به کار برد که قادر به گناه باشد.
پاسخ: دوست عزیزم ، ما عصمت خداوند را با دلایل عقلی اثبات می کنیم. همان طور که شما هم اشاره کردید ، با توجه به تعریفی که از خداوند داریم ، سر زدن خطا از خداوند محال است. اما من متوجه نشدم که اشکال علمی این عقیده چیست؟ بنده سخن از عصمت خداوند را در پاسخ به یکی از برادران هم کیش شما آورده بودم و الان برایم جالب است که ان آقا اصرار داشت که خدای مسیحیت معصوم از گناه است و شما می فرمایید عصمت در مورد خدا معنا ندارد ! و در نسبت دادن عصمت به خداوند اشتباه می کنیم.
2. عصمت پیامبران در اسلام، دوست مسیحی ما در این باره هم نوشته است:
و اما اشتباه دیگر شما این است که می فرمایید مسلمانان به عصمت پیامبران یعنی دوری از خطا و اشتباه چه به عمد و چه به سهو معتقدند.در حالیکه کتاب قران مخالف تفکر شما می گوید.چند مورد از جاهاییکه قران در مورد عدم عصمت پیامبران اشاره کرده را ذکر می کنم.
پاسخ : دوست خوبم اشتباه نکنید . بنده کاری به همه مسلمانان ندارم . برخی از مسلمانان مانند شیعیان نمی اندیشند. منظور من از کلمه (ما) شیعیان است نه همه مذاهب اسلام.
اما در مورد ادعایی که به قرآن نسبت دادید ، ما به این گونه برداشت ها می گوییم ، تفسیر به رای که از مذموم ترین تفسیر ها از قرآن کریم است . در نظر مسلمانان تفسیر به رای حرام است. منابع وحیانی ما دو منبع است . کتاب و سنت صحیح که همان تفسیر های صحیح السند امامان معصوم از قرآن کریم است و بر اساس مبانی علوم خاصی همچون هرمنوتیک این برداشت ها توسط متخصصین مورد ارزیابی قرار می گیرد.
اولین مورد در مورد اولین پیامبر به قول مسلمانان یعنی آدم هست.
در قران هست در سوره بقره:
وَ إِذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلَئکَةِ إِنى جَاعِلٌ فى الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَ تجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسفِک الدِّمَاءَ وَ نحْنُ نُسبِّحُ بحَمْدِک وَ نُقَدِّس لَک قَالَ إِنى أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ(30)
وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الأَسمَاءَ کلَّهَا ثُمَّ عَرَضهُمْ عَلى الْمَلَئکَةِ فَقَالَ أَنبِئُونى بِأَسمَاءِ هَؤُلاءِ إِن کُنتُمْ صدِقِینَ(31)
قَالُوا سبْحَنَک لا عِلْمَ لَنَا إِلا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّک أَنت الْعَلِیمُ الحَْکِیمُ(32)
قَالَ یَئَادَمُ أَنبِئْهُم بِأَسمَائهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسمَائهِمْ قَالَ أَ لَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنى أَعْلَمُ غَیْب السمَوَتِ وَ الأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ(33)
وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئکَةِ اسجُدُوا لاَدَمَ فَسجَدُوا إِلا إِبْلِیس أَبى وَ استَکْبرَ وَ کانَ مِنَ الْکَفِرِینَ(34)
وَ قُلْنَا یَئَادَمُ اسکُنْ أَنت وَ زَوْجُک الجَْنَّةَ وَ ُکلا مِنْهَا رَغَداً حَیْث شِئْتُمَا وَ لا تَقْرَبَا هَذِهِ الشجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظلِمِینَ(35)
فَأَزَلَّهُمَا الشیْطنُ عَنهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کانَا فِیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطوا بَعْضکمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکمْ فى الأَرْضِ مُستَقَرٌّ وَ مَتَعٌ إِلى حِینٍ(36)
فَتَلَقَّى ءَادَمُ مِن رَّبِّهِ کلِمَتٍ فَتَاب عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّاب الرَّحِیمُ(37)
و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمین جانشینى خواهم گماشت»، [فرشتگان] گفتند: «آیا در آن کسى را مىگمارى که در آن فساد انگیزد، و خونها بریزد؟ و حال آنکه ما با ستایش تو، [تو را] تنزیه مىکنیم؛ و به تقدیست مىپردازیم. » فرمود: «من چیزى مىدانم که شما نمىدانید. »
و [خدا] همه [معانى] نامها را به آدم آموخت؛ سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: «اگر راست مىگویید، از اسامى اینها به من خبر دهید. »
گفتند: «منزهى تو! ما را جز آنچه [خود] به ما آموختهاى، هیچ دانشى نیست ؛ تویى داناى حکیم. »
فرمود: «اى آدم، ایشان را از اسامى آنان خبر ده. » و چون [آدم] ایشان را از اسماءشان خبر داد، فرمود: «آیا به شما نگفتم که من نهفته آسمانها و زمین را مىدانم؛ و آنچه را آشکار مىکنید، و آنچه را پنهان مىداشتید مىدانم؟»
و چون فرشتگان را فرمودیم: «براى آدم سجده کنید»، پس بجز ابلیس -که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد- [همه] به سجده درافتادند.
و گفتیم: «اى آدم، خود و همسرت در این باغ سکونت گیر[ید]؛ و از هر کجاى آن خواهید فراوان بخورید؛ و[لى] به این درخت نزدیک نشوید، که از ستمکاران خواهید بود. »
پس شیطان هر دو را از آن بلغزانید؛ و از آنچه در آن بودند ایشان را به درآورد؛ و فرمودیم: «فرود آیید، شما دشمن همدیگرید؛ و براى شما در زمین قرارگاه، و تا چندى برخوردارى خواهد بود. »
سپس آدم از پروردگارش کلماتى را دریافت نمود؛ و [خدا] بر او ببخشود؛ آرى، او[ست که] توبهپذیرِ مهربان است.
خوب می بینید که آدم که اولین پیامبر بوده از دستور مستقیم الهی سر پیچی کرده و پس عصمت ازش صلب می شود.
البته برای مدعا یک مثال در منطق کفایت می کند ولی قصد دارم چند مورد دیگر را هم برایت بگویم.
دوست خوبم
در آنچه شما از آیات فوق برداشت کردید مفسران پاسخ های متعددی را ارائه داده اند. از جمله این که آنچه حضرت آدم علیه السلام مرتکب شد گناه نبود بلکه ترک اولی بود. در این باره بارها جواب داده شده و شما به سادگی می توانید جواب این شبهه را در اینترنت بخوانید . ولی باز هم بنده جوابی را خدمت شما دوست عزیز ارائه می دهم :
شیطان ، براى فریب آدم ، از مسأله علاقه ذاتى او به زندگى جاوید و همیشگى بهره جست ; از این رو ، نخست فرمان خدا را نزد آدم به گونه دیگرى جلوه داد و این طور مجسم کرد که خوردن از درخت ممنوع نه تنها زیانى ندارد; بلکه موجب عمر جاویدان و یا رسیدن به مقام فرشتگان نیز خواهد شد . (طه ، 120 ، اعراف ، 20)
این سخنان ، آدم را به فکر فرو برد و شیطان از این فرصت استفاده و با سوگندهاى شدیدى براى آدم اظهار خیرخواهى کرد و او را تحت تأثیر قرار داد . (اعراف ، 21) دلیل این امر ، تجربه کافى نداشتن آدم از شیطان بود .
امام صادق (ع ) یکی از امامان شیعه مى فرماید: وقتى جبراییل ، علت فریب خوردن آدم را از او مى پرسد ، آدم پاسخ مى دهد: شیطان با اظهار خیرخواهى به نام خداوند قسم یاد کرد و من گمان نمى کردم که مخلوقات ، به نام خداوند قسم دروغ بر زبان جارى سازند .
در مورد این که آیا این رفتار آدم با عصمت ایشان منافاتى داشته و گناه محسوب مى شود یا نه ؟ قبل از روشن کردن مطلب ، لازم است مقدماتى را یادآور شوم :
1 . نهى مولوى و ارشادى : دستورها به طور کلى اعم از امر و نهى بر دو گونه اند: الزامى و ارشادى . آن دسته از دستورهایى را که سرپیچى از آنها موجب عقوبت است ، الزامى و مولوى مى نامند; ولى دسته دیگر ، تنها جهت راهنمایى و مبتلا نشدن به رنجها و ضررها صادر مى شوند; مانند سرپیچى از دستورهاى پزشک معالج خویش که ارشادى نام دارند .
2. گناه مطلق و نسبى: گاهى گناه جنبه مطلق دارد و عمل فرد نافرمانى خداست و واقعاً معصیتى صورت مى گیرد; امّا گاهى گناه ، جنبه نسبى دارد; یعنى فرد ، نه حرامى انجام داده و نه واجبى را ترک کرده است ; و انسان به خاطر مقام والایى که دارد ، براى خود وظایفى فراتر از تکالیف انسانهاى معمولى معتقد است ; از این رو غفلتهاى جزئى خود را گناهى بزرگ مى شمارد و عذرخواهى مى کند ، از همین جاست که گفته اند: «حسنات الابرار سیئات المقربین » نیکى هاى ابرار براى اولیا و مقربان گناه شمرده مى شود .
3. عصیان و ذنب : عصیان ، در لغت معنایى مقابل اطاعت و پیروى دارد . عرب به بچه حیوانى که از مادرش جدا شده و او را دنبال نکند ، عاصى گوید و وقتى مى گویند: بنده ، پروردگارش را عصیان کرد ، یعنى از او سرپیچى کرد .• و اصطلاحاً زمانى جرم و گناه محسوب مى شود که به معناى مخالفت و سرپیچى از دستورهاى مولوى و الزامى باشد; بنابراین ، عصیان از دستورهاى ارشادى گناه نیست . و ذنب در اصل به معنى دم چیزى را گرفتن بوده است و در مورد هر کارى که عاقبتش وخیم است ، به کار مى رود; ازاین روست که به گناه ذنب مى گویند; چون موجب عذاب در آخرت است ; بنابراین به کارى که به رنج و مشقت هم ختم شود ، ذنب مى توان اطلاق کرد .
4 . ظلم : این واژه ، در لغت به معناى قرار دادن چیزى در غیر جایگاه ویژه آن است . از نظر قرآن ، ظلم بر سه قسم است : الف ) ظلم میان انسان و خدا همچون کفر و شرک ; (لقمان ، 13) ب ) ظلم میان انسان و دیگران ، (شورى ، 42) ج ) ظلم انسان به خویشتن . (بقره 231) هر چند که همه موارد ، به گونه اى ظلم انسان به خویشتن است ; (نحل ، 33) ولى تنها برخى از مصادیق آن ، مستحق عقوبت است .
نتیجه : نهى خداوند از خوردن درخت ممنوع از نوعى که دلالت بر حرمت کند (نهى مولوى و الزامى) نبوده تا کار آدم (ع ) گناه محسوب شود; بلکه بر حسب شواهد ذیل ، از نوع تنزیهى و ارشادى بوده است .
1. به آدم تذکر داده شده بود که خوردن از آن درخت موجب خروج از بهشت و فرود آمدن به زمین خواهد شد . شاهدش آیات 117 ـ 119 طه است که به عواقب خروج از بهشت و سختى هایى که در پى خواهد داشت ، اشاره دارد .
2. آدم ، نخست در عالم تکلیف به سر نمى برد و هنوز شریعتى نازل نشده بود تا مکلف به اجتناب از درخت ممنوع شده باشد; بلکه پس از خروج از بهشت و فرود بر زمین ، تازه وارد عالم تکلیف شد . (طه ، 121 و 122)
3. اگرچه خداوند در آیه 35 سوره بقره ، نزدیک شدن و استفاده از آن درخت را ظلم مى خواند ، امّا همان گونه که اشاره کردیم ، ظلم همیشه به معناى گناه به کار نمى رود; بلکه در اینجا به قرینه آیات 117 - 119 سوره طه (که به تبعات آن یعنى تحمل سختى هاى خروج از بهشت اشاره مى کند) مقصود ظلم به خویشتن است ; یعنى این کار موجب تحمل رنجها خواهد شد .
4. عصیانى که (در آیه 120 سوره طه ) به آدم نسبت داده شده ، گرچه در این جا به معناى سرپیچى و مخالفت است ، ولى همانطور که اشاره کردیم ، عصیان ، همیشه جرم و گناه به حساب نمى آید . در این جا نیز به قرینه آیاتى که ذکر کردیم (طه ، 117 ـ 119) همچون سرپیچى بیمار از سفارشات پزشک ، مخالفت با نهى ارشادى است .
اطلاق «ذنب » به کار آدم نیز از باب ختم شدن آن به رنج و مشقت است ; گذشته از این که گفته شد گناه یا مطلق است یا نسبى ، و در این جا اگر سخن از غفران و بخشش گناه به میان آمده ، (اعراف ، 23) و یا به توبه آدم اشاره شده است ، (بقره ، 37) مقصود توبه از گناه نسبى است و ایشان براى گناه نسبى خود (ترک اولایى که مرتکب شده است ) طلب مغفرت مى کند .• البته به این مسأله پاسخهاى مفصل تر و مشروح ترى در کتب عقاید و کلام و تفسیر داده شده است که امکان طرح آن در این جا وجود ندارد و شما دوست عزیز می توانید به این منابع مراجعه کنید.
نتیجه: این مثال شما دوست عزیز کفایت نکرد و قدرت این که بتواند بر ادعای عصمت حضرت آدم علیه السلام و سایر پیامبران خدشه ای وارد سازد ، را ندارد. دلیل محکم تری ارائه بفرمایید.
در مورد عصمت حضرت موسی و پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم نیز در پست بعدی جواب را تقدیم خواهم کرد.