دوست خوبم خيلي خوش آمديد . من اين سوالات را نوشته ام و وقت خود را صرف مي كنم تا مطلب بياموزم و پاسخ بگيرم . اگر قرار باشد پاسخ ها را حذف كنم كه به مقصود خودم نرسيده ام و عمرم تلف شده است . مطمئن باش كه حذف نمي كنم البته به شرط اين كه در پاسخ ها توهين نباشد كه در آن صورت نيز ويرايش شده آن را قرار خواهم داد . و اما پاسخ شما دوست خوبم . خوشحالم بر خلاف آنچه مي پنداشتم فرموديد خداوند به چيزي نياز ندارد . مطلب جالبي را ذكر كرديد و استفاده فراوان بردم اما قانع نشدم و سوالم كماكان باقي است . شما مي فرماييد اين نشانه را خداوند گذاشته بود خوب من هم مي پذيرم اما چرا براي مسيح يك نشان آسماني نيامد؟ مثلا يك الاغ از آسمان مانند همان گوسفندي كه براي ابراهيم از بهشت آمد؟ يا چرا مسيح نرفت الاغي را بخرد؟ يا چرا كسي به ايشان الاغ را هديه نداد؟ يا .. . ؟ چرا بايد الاغ شخص ديگري را بدون اجازه بردارند؟علاوه بر اين مگر شما نمي گوييد مسيح خداست . خوب خدا مي تواند نشان مزبور را عوض كند . مي تواند به دل ها الهام كند كه اين مسيح است و حرف او را قبول كنند نه اين كه با الاغ وي را به مردم بشناساند . شما خودت مي گويي خداوند اين نشانه را گذاشته بود تا بدانند مسيح آمده تا بر قلب ها سلطنت كند . به نظر شما آيا با سوار شدن مسيح بر الاغ كسي مي تواند بفهمد اين همان كسي است كه آمده تا بر قلب ها سلطنت كند ؟ دوست خوبم من نمي خواهم اين ماجرا را انكار كنم . مقصود من از اين سوال نفي اصل ماجرا نيست . بلكه مقصودم اين است كه چرا شما مي گوييد مسيح خداست حال آن كه اگر خدا بود از راه هاي ديگري مي توانست عمل كند . مسيح بنده خوب خداست و چنين داستاني شايسته بندگان خداست . من مي خواهم بگويم اين داستان دستكاري شده است چرا كه با اصول مسلم اخلاقي سازگار نيست . همه مي دانند و بر آن تاكيد دارند كه دزدي حرام است . در كتاب مقدس هم آمده است كه موسي عليه السلام در سفارش هاي ده گانه خويش مي فرمايد: نکش ، زنا مكن، دزدي مكن(خروج 20: 13-15) . اما در پايان اين سوال نوشته ام : آيا كار درستي است كه بدون اجازه صاحبِ كره الاغ، آن حيوان را باز كرده و ببرند؟ به نظر شما آيا به اين كار دزدي نمي گويند؟ اول اجازه مي گيرند ، بعد مي برند ، نه اين كه اول ببرند بعد اگر جلوي آنان را گرفتند ، اجازه بگيرند.